خودشناسی و روابط بهتر به کمک پنجره جوهری
پنجره جوهری (ماتریس) یک روش ساده و بسیار کاربردی در خودشناسی است.
خودشناسی اولین و مهمترین قدم در راه رسیدن به موفقیت است. وقتی هدفی برای خودمان مشخص میکنیم و میخواهیم برای رسیدن به آن برنامهریزی کنیم، قبل از هر چیز باید بدانیم ما چه تواناییها و مهارتهایی داریم و چه طور میتوانیم از آنها برای رسیدن به اهدافمان استفاده کنیم.
در علم رفتارشناسی، یک الگوی بسیار جالب از سطح آگاهی افراد نسبت به خودشان وجود دارد که به آن پنجره جوهری (Johari window) میگویند، این ماتریس که نتیجه تحقیق دو نفر به نامهای جوزف لوفت و هری اینگهام است، به خودشناسی و البته افزایش آگاهی ما نسبت به خودمان و رفتار بهتر ما در گروه و محل کار کمک میکند. برای آشنایی بیشتر با پنجره جوهری و حقایق جالب در مورد رفتارتان با سبکتو همراه باشید:
پنجره جوهری
این ماتریس از ۴ قسمت تشکیل شده که هر قسمت معرف بخشی از شخصیت فرد است. هر کدام از این ۴ بخش با توجه به آگاهی فرد نسبت به خودش میتواند اندازهای متفاوت داشته باشد.
قسمت اول: بخش آشکار
در این بخش عادتها و رفتارهایی از ما قرار میگیرند که هم ما از آنها آگاه هستیم و هم دیگران آن را در مورد ما میدانند. مثلا من برای اینکه مطلبی را کامل متوجه شوم باید آن را بلند بخوانم و دوستان و همکارانم هم این موضوع را میدانند و در نتیجه سعی میکنم این موضوع را به شکلی مدیریت کنم که باعث ناراحتی کسی نشود.
این مهمترین بخش از پنجره جوهری و علم خودشناسی است. هر چه میزان شناخت ما از خودمان بیشتر باشد و دیگران را نسبت به آن آگاه کنیم، علاوهبر آرامش در روابطمان، احساس بهتری هم خواهیم داشت.
قسمت دوم: بخش کور
این قسمت شامل بخشی از رفتارها و احساسات ماست که خود ما از آن آگاه نیستیم اما دیگران آن را میبینند. مثلا من فردی غرغرو هستم، خودم شاید متوجه غر زدنهای مداومم نباشم اما دیگران بعد از چند جلسه صحبت با من کاملا متوجه این مسئله میشوند.
منطقه کور در واقع خط قرمزهایی است که ما بدون آنکه بدانیم به دیگران نشان میدهیم و دیگران هم روابطشان با ما را براساس آنچه در این منطقه میبینند، تنظیم میکنند. به همین دلیل بهتر است که تا جای ممکن این رفتارها و احساسات کم شوند چون خود ما نسبت به آن آگاهی نداریم.
قسمت سوم: بخش پنهان
خودشناسی در این بخش بیشترین معنی را دارد. این قسمت از پنجره جوهری شامل رفتارها و احساساتی است که ما خودمان از آن آگاه هستیم اما اجازه نمیدهیم دیگران متوجه آن بشوند. مثلا من فرد حسودی هستم و به اینکه دائما همکارم مورد توجه رئیسمان قرار میگیرد، حسادت میکنم، اما در ظاهر لبخند میزنم و موفقیتهای او را تبریک میگویم.
این قسمت معمولا جایگاه ترسها و حساسیتهای ماست. بدیهی است که هر شخصی، بخشی خصوصی، حتی در مورد افکار و احساساتش داشته باشد، اما با بزرگتر شدن این بخش ما بیشتر در خودمان فرو میرویم و گوشهگیر میشویم که ادامه این روند میتواند برای رفتارهای اجتماعی ما به شدت خطرناک باشد.
در برخورد با این نوع احساسات باید سعی کنیم با خودمان روراست باشیم، ببینیم واقعا چرا ما چنین احساسی داریم؟ آیا این مشکل راهحلی دارد؟ تا جایی که میتوانیم احساساتمان را با دیگران در میان بگذاریم و در واقع منطقه آشکارمان را بزرگتر کنیم تا احساس بهتری داشته باشیم.
قسمت چهارم: بخش ناشناخته
این قسمت مثل یک اتاق تاریک است. افکار و احساساتی در آن وجود دارد که نه ما از آن باخبریم و نه دیگران. در واقع این بخش، در سطح بالا از آگاهی فردی، باید تقریبا از بین برود، چون ممکن است مهارت یا استعدادی داشته باشیم که به علتهای مختلف مثل عدم اعتمادبهنفس هرگز سراغ آن نرویم و موفقیتهای ناشی از آن را برای همیشه از دست بدهیم.
مثلا هرگز سراغ موسیقی نمیرویم چون از بیاستعداد بودن در آن میترسیم. در حالی که استعداد فوقالعادهای برای آن داشتیم ولی هرگز متوجه آن نمیشویم.
در واقع افراد موفق و رهبران بزرگ، کسانی هستند که بخش آشکارشان، بزرگترین قسمت ماتریس خودشناسیشان است و البته با حفظ قسمتهای پنهان، آن را به حداقل میرسانند.
چنین افرادی در جامعه محبوب هستند و خیلی زود با دیگران ارتباط برقرار میکنند و تبدیل به دوستان خوبی میشوند. برای اینکه به این سطح از خودشناسی برسیم و بتوانیم یک فردی موفق در زندگی باشیم، باید با خودمان روراست باشیم و تمام آنچه که از رفتارها و احساساتمان میدانیم را روی پنجره جوهری بنویسیم. حالا باید سعی کنیم که از دوستان و اطرافیانمان بازخورد بگیریم و یادمان باشد که همین نظرهاست که میتواند ما را تبدیل به فردی بهتر کند.
دیدگاه ها
2 دیدگاه
در دوران زندگیم مطلبی به این زیبایی نخوانده بودم
خیلی خوب و کاربردیه برای افزایش عزت نفس
سپاس
ارسال دیدگاه