آیا شجاع هستم؟ چطور شجاعت را وارد زندگیمان کنیم
شجاع و نترس بودن، ویژگی است که افراد بسیاری به آن میبالند و جزو افتخارهای خود میدانند. مثلا وقتی در مورد یک ورزش هیجانی مثل بانجیجامپینگ با دوستان خود صحبت میکنیم بعضیها میگویند که این ورزش ترسناک است و انجام نمیدهند و بعضی میگویند که خیلی هم هیجانانگیز و جذاب است. شاید الان که این میکرومقاله را میخوانید فکر کنید که شجاع نیستید و برای همین در آینده هم موفق نخواهید شد، چون آینده از آن افراد شجاع و نترس است. اما با سبکتو و این میکرومقاله همراه باشید تا بررسی کنیم اصلا ترس و شجاعت چه چیزهایی هستند و آیا میتوان با راهکارهایی شجاعت را در خودمان تقویت کنیم؟
شجاع بودن در ژن ما نهفته است؟
همیشه این سوال مطرح بوده که شجاع بودن در سرشت آدمی نهفته است؟ یعنی یک فرد به طور ذاتی شجاع به دنیا میآید و فرد دیگر ترسو؟ یا شجاعت امری است که با تلاش و تمرین میتوان آن را تقویت کرد؟ برای این سوال پاسخهای مختلفی به ذهن میآید. شاید سریعترین پاسخ این باشد که شجاعت امری ذاتی است چون دوست من به راحتی کارهای خطرناک انجام میدهد یا در کسبوکار خود بیپروا ریسک میکند اما من نمیتوانم و همیشه اولین مانع در کارهایی که میخواهم انجام دهم، ترس است. چون ترسو هستم نمیتوانم به قلههای موفقیت برسم و این ترس ذاتی، همیشه من را عقب انداخته است. یا شاید هم بگویید که من اینجوری هستم و با دیگران که شجاع هستند فرق دارم و با یک صدا یا حرکت راحت میترسم و بابت این احساس خودم را کوچک میشمارم.
قبول دارم که این افکار منفی در ذهن همه ما وجود دارد. اما برای این که به سوال «آیا شجاع بودن در ژن ما نهفته است؟» پاسخ دهیم اول باید ترس را تعریف کنیم. ترس چیست و چرا اصلا ما میترسیم؟
ترس چیست و چرا ما میترسیم؟
تا حالا به این فکر کردید که اصلا ما چرا میترسیم؟ اگر ترس نبود اصلا شجاع بودن وجود داشت؟ اگر نمیترسیدیم چه اتفاقی میافتاد؟ چرا این ویژگی در بدن انسانها وجود دارد؟ برای پاسخ به این سوالها باید ماشین زمان خودمان را روشن کنیم و برویم به یک میلیون سال قبل، سراغ اجدادمان یعنی هوموساپینسها که به انسان خردمند هم شناخته میشوند. هوموساپینسها یا انسانهای خرمند نخست برای به دست آوردن غذا و زنده ماندن همیشه با طبیعت و دیگر موجودات زمین در رقابت بودن. ما انسانها آن زمان باید مثل دیگر حیوانات زمین از منابع موجود مثل میوهها، شکار، دانه و… تغذیه میکردیم چون هنوز یاد نگرفته بودیم که میتوانیم کشاورزی کنیم یا حیوانات اهلی مثل گوسفند و گاو پرورش دهیم.
در آن زمان در مقابل حطرات طبیعی مانند حیوانات وحشی بسیار آسیبپذیر بودیم و در همان زمانها بود که برای اولین بار حس ترس را تجربه کردیم. ترس، حسی بود که به ما اخطار میداد که در امنیت نیستیم و هرآن امکان آسیب دیدنمان وجود دارد. اگر ترس نبود شاید اصلا نسل آدمی باقی نمیماند. پس ترس حسی مثبت برای انسانها بود و به کمک آن میتوانستیم شرایط خطر را احساس کنیم.
این حس ترس که امروزه داریم از همان میلیونها سال پیش با فرگشت، نسل به نسل همراه ما انسانها بوده و امروزه وقتی ترس را تجربه میکنیم دقیقا بدن مثل همان موقع احساس خطر میکند و اخطار خود را با حس ترس نشان میدهد. پس ترس یک ویژگی مثبت است که در وجود همه انسانها از میلیونها سال قبل بوده و نبود آن میتوانست به پایان نسل ما بینجامد. بیاییم سراغ سوال اصلی خودمان؛ پس چرا بعضی افراد ترسو و بعضی شجاع هستند؟ اگر ترس در سرشت همه افراد وجود دارد چرا برای بعضی کمتر و برای بعضی بیشتر است؟
شجاع بودن چیست و چطور شجاع باشیم؟
میخواهم این بخش را با یک خاطره شروع کنم. من معمولا سعی میکنم سالی یکی دو بار اهدای خون انجام دهم. آنچه که در هربار رفتن من به مرکز اهدای خون مشترک است، افرادی هستند که برای اولین بار برای اهدا خون مراجعه کردهاند. در چهره آنها میتوان ترس را دید و معمولا با شوخی و خنده به مسئول بخش میفهمانند که ترسیدهاند. (البته خود من هم در چندین بار اول و شاید همین حالا هم همینطور هستم). همیشه برای من سوال بود که این افراد با اینکه اینقدر میترسند چرا اصلا برای اهدای خون میآیند؟ چرا از این مسئله نمیگذرند و به خودشان اینقدر سختی میدهند؟
پاسخ این است که چون آنها شجاع هستند! حتما با خودتان میگویید چی؟ چطور شد؟ آنها که ترسو بودند، چطور به آنها میگویی شجاع؟ همانطور که در بالا توضیح دادم ترس در وجود همه وجود دارد و برای همه یکسان است. مهم این است که این حس مثبت را بشناسیم و سعی کنیم که آن را کنترل کرده و از آن در جهت مثبت استفاده کنیم. ترس همیشه در مقابل ناشناختهها و مواقع خطر خود را نشان میدهد. این ما هستیم که باید یاد بگیریم کنترل آن را به دست بگیریم. افرادی که برای اهدای خون میآیند خیلی راحت میتوانند بگویند که «حب من از اهدای خون میترسم، این هم یک ویژگی اخلاقی من است دیگر! پس نمیروم خون بدهم. کاش من هم شجاع بودم و نمیترسیدم و میتوانستم خون بدهم»
اما شجاع بودن و شجاعت، یعنی اینکه شما بدانید که ترس در سرشت همه ما وجود دارد و باید آن را کنترل کرد. باید از ترس درست استفاده کرد، جایی که در خطر هستیم باید اجازه دهیم ترس کار خودش را کند و از ما محافظت کند و جایی که نیازی به آن نیست باید با تمرین یاد بگیریم که آن را کنترل کنیم و نگذاریم که سرنوشت ما را ترس مشخص کند.
یادمان باشد که شجاع بودن به معنی ترسو نبودن نیست، بلکه به معنی توانایی کنترل حس ترس است. توانایی هم یک هنر است که با تمرین میتوان یاد گرفت. پس از این به بعد، هر وقت یک فرد شجاع دیدید فکر نکنید که او ترسو نیست چون حالا میدانید که شجاعت یعنی کنترل حس مثبت ترس.
کتاب شجاعت از دبی فورد
در پایان این میکرومقاله از سبکتو میخواهم یک کتاب بسیار عالی در این زمینه معرفی کنم که میتوانید آن را در قالب میکروکتاب در اپلیکیشن سبکتو بخوانید یا به نسخه صوتی آن گوش دهید. همه ما در راه رسیدن به آرزوها و خواستههایمان با جملاتی مانند نمیتوانی، اگر نه بشنوی چی یا اگر قبول نکنند چی؟ مواجه شدهایم. اگر شرایطی که دوست ندارید را تحمل میکنید، تنها به این دلیل که میترسید یا نگران تغییر شرایط هستید. کتاب شجاعت میتواند به شما کمک کند. این میکروکتاب از سبکتو برای کسانی است که اجازه دادند ترس، زندگیشان را تحت تاثیر قرار دهد و کنترل زندگی را از دست دادند. این میکروکتاب قدرت پیدا کردن شجاعت و تغییر زندگی را به شما میدهد. دبی فورد در این کتاب یک راهنمای عملی و بسیار ساده به شما نشان میدهد، تا بتوانید به راحتی با شجاعت زندگی کنید. این کتاب دقیقا همان چیزی است که شما به آن نیاز دارید تا همه جوانب زندگی خود را متحول کنید. این یک کتاب واقعی است چون نویسندهاش از زمانی که یک انسان ترسو بوده تا زمانی که توانسته به شجاعت برسد، همه چیز را برای خوانندگان خود ارائه میدهد. دِبی، شجاعت و صداقتی را در این کتاب به نمایش گذاشته که هیچ نویسنده دیگری جرات انجام آن کار را ندارد. پس حتما این میکروکتاب را امروز در اپلیکیشن سبکتو در حدود یک ساعت و نیم بخوانید یا بشنوید.
دیدگاه ها
1 دیدگاه
دمتون گرم.باحال بود
ارسال دیدگاه