در دنیای کارآفرینی مثل یک کودک ریسک کنید
ریسک در کارآفرینی در کنار رفتاری مثل یک کودک!! شاید عنوان عجیبی به نظر برسد، اما احتمالا عجیبتر هم میشود وقتی بگویم که این مطلب با الهام از کتاب «شازده کوچولو» شاهکار آنتوان دوسنتاگزوپری و یکی از معروفترین کتابهای کودکان نوشته شده است. شاید منطقی به نظر نرسد و ارتباطی بین شازده کوچولو و کارآفرینی پیدا نکنید اما این کتاب فلسفه بزرگی در پشت خود دارد. در این میکرو مقاله از سبکتو به شازدههای کوچک دنیای کسبوکار یعنی کارآفرینان میپردازیم و در مورد دو مانع پیشرفت در دنیای کارآفرینی صحبت میکنیم:
نوآوری و ریسکپذیری عناصر جداییناپذیر کارآفرینی هستند. بنابراین تغییرات مداوم تکنولوژی، همواره شرکتها و کارمندانی که همگام با تغییرات پیش نمیروند را تهدید میکند، درنتیجه شرکتها برای ماندن در این رقابت یا باید تیم تحقیق و توسعه قوی داشته باشند و یا از ابزارهای نوآوری استفاده کنند.
این روزها استارتاپها، فرهنگ نوآوری و چابکی را در شرکتهای کوچک خود به خوبی جا انداختهاند اما امکاناتی مثل شبکه کسبوکار، پول و شهرت ندارد، به همین دلیل شرکتهای بزرگتر برای تأمین نوآوری خود با استارتاپها همکاری میکنند. داستان خرید موفقیتآمیز شرکتهای کوچک و ادغام شدن با آنها، باعث شده بسیاری از شرکتها به جای تقویت تیم تحقیق و توسعه، دنبال ابزارهای دیگر نوآوری باشند. امروزه بزرگترین موانعی که شرکتها را از نوآوری دور میکنند، عدم ریسک پذیری و نداشتن چشماندازی برای آینده هستند.
ریسک پذیری
ریسک ، عضو جداییناپذیر در کارآفرینی است چون تمام فعالیتهای کارآفرینی با ریسک همراه هستند. تمایل به ریسک پذیری یکی از بزرگترین تفاوتهای عمده بین بزرگسالان و بچهها است. مدیران شرکتها اغلب بهعنوان افرادی موفق در صنعت کاری خود شناخته میشوند و به ندرت برای موفقیتهای بیشتر ریسک میکنند. آنها به جایگاه مورد نظر در حرفه کاری خود رسیدهاند و تمایلی ندارند در موقعیتهای دشوار قرار بگیرند. از طرف دیگر بنیانگذاران استارتاپ ریسک پذیرتر بوده و همواره دنبال کسب موفقیتهای جدید هستند. عواقبت طرز تفکر متمایز این افراد کاملا قابل مشاهده است؛ قدرت ریسک پذیری استارتاپها به نقطه ضعف شرکتهای بزرگ تبدیل شده است. شرکتهای بزرگ حالت دفاعی دارند و استارتاپها تهاجمی عمل میکنند. درنتیجه شرکتهای بزرگ همواره توسط نوآوری شرکتهای کوچک تهدید میشوند.
چشمانداز آینده
یکی دیگر از مشکلات میان سرمایهگذاران و مدیران شرکتهای بزرگ در طرز تفکر سنتی است که سالها با تمرکز روی درآمد، وضعیت فعلی بازار و رقبا شکل گرفته است. داشتن چشمانداز آینده، عنصر کلیدی برای موفقیت در هر گونه فعالیت استارتاپی است. بهعنوان مثال تصور کنید حدود ۱۰ تا ۱۲ سال پیش یک سرمایهگذار، سرمایهگذاری بزرگی روی ساختن کارخانه سیدی و دیویدی انجام داده است، فقط به این خاطر که یک شرکت سنتی به او در مورد سود این پروژه مشاوره داده بود. در همان زمان، استارتاپی متشکل از دانشجویان، تحقیقات گستردهای روی سیستم رایانش ابری انجام دادهاند. همچنین شرکتی دیگر روی ساختن فلش مموری با ظرفیت زیاد تمرکز کرده است. هر سه شرکت روی موضوع یکسان، یعنی ذخیرهسازی اطلاعات کار کردهاند اما مطمئنا در نهایت نتیجه متفاوتی خواهند گرفت.
پیشبینی آینده بسیار مهم است. کارآفرینانی موفق هستند که وضعیت دنیا را در ۱۰ سال آینده پیشبینی کرده و محصولاتی متناسب با آن زمان تولید میکنند. افرادی که میدانند چه موقع دنیا پذیرش ایده آنها را دارد موفقترین کارآفرینان هستند. البته گفتن این موضوع شاید آسان به نظر برسد اما عملی کردن آن دشوار است و معمولا فراموش میشود.
آنتوان دوسنتاگزوپری میگوید: انسانهای بالغ هرگز به خودی خود چیزی را نمیفهمند و این برای بچهها بسیار سخت است که همه چیز را برایشان توضیح دهند.
افراد بالغ باید زمان بیشتری را با بچهها سپری کنند و در دنیای آنها غرق شوند. در دنیای بچهها هیچ حد و مرزی وجود ندارد و معمولا ایدههای بزرگی پیدا میشود. بچهها هم باید خصوصیاتی مانند کنجکاوی و ریسک پذیری خود را حفظ کنند و درگیر دغدغههای دنیای بزرگسالی نشوند. بچههایی که هنگام رشد محتاط میشوند و چشماندازهای بزرگ خود را از دست میدهند همان بزرگسالانی هستند که توضیح همه چیز برایشان سخت است.
برداشتی آزاد از وبلاگ آقای امیر صالحی
دیدگاه ها
ارسال دیدگاه