چگونه با کار کمتر، بهرهوری بیشتری داشته باشیم؟ – قسمت سوم
تقریبا همه دوست دارند با کار کمتر نتایج بهتر و بیشتری بگیرند. در همه کتابها به این موضوع اشاره شده که با افزایش بهرهوری میتوان به چنین نتایجی رسید. اما این بهرهوری معجزهآسا چطور به وجود میآید؟ در قسمت اول این میکرومقاله گفتیم که چرا راهحلهای عمومی مثل صبح زود بیدار شدن و کار بیشتر برای گرفتن نتایج بیشتر دیگر نتیجهای ندارند. و در قسمت دوم هم از ایجاد خستگی فکری و نتایج منفی در صورت انجام زیاد کار صحبت کردیم.
حالا در قسمت سوم و پایانی این میکرومقاله از سبکتو میخواهیم در مورد راهکارها و کسب بازدهی صحبت کنیم:
نقاط اهرمی و بدون اهرم
باز هم میگویم که تمام کارها به یک شکل انجام نمیشوند.
هر کسب و کار، شغل یا پروژه نقطه اهرمی دارد که بلافاصله هر کاری را که انجام میدهید، کارآمد میکند.
اگر مدیر یک تیم باشید، شاید این نقطه ایجاد تشریفاتی برای بالا نگه داشتن روحیه کارمندان باشد. اگر برنامهریز هستید، شاید این نقطه یاد گرفتن انواع جدید پایگاه داده باشد. اگر در بخش فروش مستقیم کار میکنید، این نقطه می تواند زیبا کردن ظاهر و یادگیری درک مشتریان در سطح احساسی باشد.
بنابراین به انجام رساندن جنبههایی از کارتان میتواند بقیه چیزها را آسانتر کند… یا سخت تر…
تنها شغل واقعی مارک یک دوره شش هفتهای در بانک بود. این بانک دستورالعمل ویژهای برای نوع خاصی از وارد کردن داده از طریق یک نرمافزار بسیار قدیمی داشت. کل این فرآیند واقعاً کند بود. در حقیقت بانک یک نقطه بدون اهرم ایجاد کرده بود، یعنی کاری که بقیه کارها را کند و سخت میکند.
اما به محض اینکه به رئیسش گفت که میتوان این کار را به شیوه آسانتری انجام داد، رئیس گفت: «بنشین، حرف نزن و دادهها را به نحوی که به تو گفتهاند وارد کن.»
چند هفته بعد او استعفا دادم.
بازیگوشی استراتژیک به عنوان یک نقطه اهرمی
بیایید تظاهر کنیم که غذا هندی را از همسر و فرزندانتان بیشتر دوست دارید. آنقدر آن را دوست دارید که اگر بتوانید در چاتنی (نوعی چاشنی غذا) انبه شنا میکنید.
حالا فرض کنید که به رستوران هندی مورد علاقهتان میروید و خودتان را با زیاد خوردن، خفه میکنید. درباره ۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰ کالری صحبت میکنیم.
حالا تصور کنید که از رستوران بیرون آمدهاید؛ شخصی به سمتتان میآید و سمبوسه و چاتنی تازه تعارف میکند. چه احساسی پیدا میکنید؟
همه ما در این وضعیت بودهایم. آنقدر غذا خوردهایم که تا مدتها فکر غذا خوردن هم حالمان را به هم میزند.
یک هفته بعد غذای هندی آنقدرها هم بد نیست و دو هفته بعد دوباره گذرتان به رستوران هندی افتاده و تا جایی که جا دارید میخورید.
مغز شما هم همین رفتار را با بازدهی دارد.
ببینید، حل کردن مشکل مانند غذای ذهن است؛ باعث میشود احساس با ارزش، مهم و توانمند بودن کند (تمام چیزهایی که مستقیم به خوشحالی مرتبطند).
حل کردن مشکل برای مغز مانند غذا برای معده است. به محرکهای گوناگون احتیاج دارد و مقدار زیادی از یک نوع محرک باعث خسته شدنش میشود.
اما نکته شگفتآور زنگ تفریح و اوقات فراغت است. توانایی منحرف کردن مغز از کار و حل مسئله باعث میشود مغز در هنگام بازگشت، بازدهی بیشتری داشته باشد.
میدانم، میدانم احمقانه است اما واقعاً دلیلی برای آخر هفته و تعطیلات وجود دارد.
مارک میگوید: وقتی در سال ۲۰۰۸ کسبوکارم را شروع کردم، کاملاً به کار کردن اعتیاد داشتم. ۱۴ تا ۱۵ ساعت در روز کار میکردم و مرخصی نمیرفتم و با اینکه مرتب مسافرت میکردم، به ندرت به تعطیلات میرفتم. کارم شبیه این بود که «هی، این ساحل جای خوبی برای چک کردن ایمیل هامه.»
تا اینکه همسرم را ملاقات کردم (که یک شغل ۹ صبح تا ۵ عصر داشت). او پایش را به زمین کوبید؛ چیزی شبیه این که «هی احمق، دست از لپ تاپت بردار و کمی با من باش.» البته که وحشت کردم. مثل این بود که از کسی بخواهید خانه را بدون دست راستش ترک کند. من میگفتم: «ایمیلهام چی میشن؟»
شب اول را در وضعیت جنینی و در حال لرزیدن طی کردم. خواب میدیدم که وبسایتم هک شده، هویتم دزدیده شده و کاری از دستم بر نمیآید. تصور میکردم سرورها آتش گرفته و در همان زمان حساب بانکیام خالی میشود.
البته هیچکدام از اینها اتفاق نیفتاد.
در واقع، برعکس همه اینها اتفاق افتاد. ۵ روز نشستن در کنار ساحل، بدون تلفن همراه، کامپیوتر و لوازم برقی؛ فقط من و زنی فوقالعاده و افکارم، باعث شد کارم را با شفافیت بیشتری ببینم. شبیه این بود که ۵ سال را صرف انباشته کردن کارم، موشکافی کردن هر بخش و جزئیات و پریدن در بالن کرده بودم. آنقدر بالا پرواز میکردم که میتوانستم همه چیز را با زاویه بزرگتری ببینم.
در آن ساحل به دو ایده رسیدم که زندگیام را تغییر دادند.
مورد اول در عرض شش ماه ترافیک سایتم را ۵ برابر و درآمدم را ۳ برابر رشد داد. به زودی وبسایت توسط میلیونها نفر خوانده و در بیش از ۱۰۰ کشور به اشتراک گذاشته میشد و مقالاتم در انتشارات معتبر سراسر دنیا چاپ میشدند. همه اینها زمانی اتفاق افتاد که کمتر از قبل کار میکردم.
با اینکه سال ها تلاش کرده بودم با اراده قوی و تعهد زمانی وبسایتم را گسترش بدهم، با رها کردن کاری که جواب نمیداد باعث رشد کسبوکارم شدم. به طوری که نصف مدت زمان گذشته به وجودم نیاز بود.
ایده دومی که در ساحل به ذهنم خطور کرد، کتابم بود.
دیدگاه ها
ارسال دیدگاه