چگونه با کار کمتر، بهرهوری بیشتری داشته باشیم؟ – قسمت اول
همه کتابهایی که در مورد بهرهوری نوشته شدهاند (از کتاب دیوید آلن تا بنجامین فرانکلین) یک حرف را میزند: «صبح خیلی زود بیدار شو، یک نوشیدنی با کافئین زیاد بخور، کارهای کلی را به کارهای کوچکتر و براساس اولویت تقسیم کن، فهرستها و برنامهریزی سفت و سخت داشته باش، قرارها را از مدت زیادی قبل برنامهریزی کن و همیشه سر وقت باش.» اما واقعا چقدر از ما اینطور رفتار میکنیم؟ تقریبا هیچ کس.
معمولا افراد از صبح زود بیدار شدن بیزارند. میدانید بیشتر افراد دنیا صبحها چه کارهایی انجام میدهند؟ شبکههای اجتماعی و سایتهای خبری را چک میکنند.
حقیقت این است که افراد زیادی هستند که بهترین کارهایشان را اغلب ساعت ۳ صبح و در حال گوش دادن به موسیقی انجام میدهند. برخی هم از تقویم و نظم بیش از حد بیزارند، روزهای جمعه پربازدهترین روز کاری برای آنهاست در حالی که سهشنبهها را برای خودشان تعطیل کردهاند. این روش در مورد آنها جواب میدهد اما شاید برای شما جوری دیگری باشد. آدمها باهم متفاوتند، پس چرا باید همه از یک فرمول ثابت پیروی کنیم؟ در این میکرومقاله با سبکتو همراه باشید تا ببینیم چگونه با کار کمتر، بهرهوری بیشتری داشته باشیم:
بهرهوری یک مسئله کاملاً شخصی است. ما مغزهای متفاوتی داریم و به همین جهت اولویتها، دیدگاهها و شرایطی داریم که در آن بهرهوری بیشتری هم داریم.
برای مثال، طفره رفتن از موضوع یا انجام کاری، به شدت مرتبط با اضطراب است، به همین جهت هم درک ترسها و مشکلات روحی اهمیت زیادی دارد. هر رفتاری دامنه حرکتی دارد و ایجاد تشریفات شخصی برای بالا بردن بهرهوری ،مهمتر از خوردن قرصهای مکمل و انجام تمرینات یوگا است.
این موضوع شما را شگفتزده میکند که تمام کارها بطور مشابه خلق نمیشوند، کارها هر کدام یک ماهیت منحصربهفرد دارند.
به شکل تابع خطی رفتار می کنید
اغلب ما در سرتاسر زندگیمان کار را به شکل یک تابع خطی درک میکنیم. منظورم از «خطی» این است که میزان خروجی مولدتان با تعداد ساعتهای ورودی نسبت مستقیم دارد. یعنی نتیجه دو ساعت کار کردن دو برابر یک ساعت کار است و بازده هشت ساعت کار، چهار برابر دو ساعت کار است.
همه ما فرض میکنیم کارها به این شکل عمل میکنند. چون کارهای مدرسه همگی خطی هستند، و همین موضوع را به ما میآموزند. به شما چیزهایی برای حفظ کردن میدهند و اگر دو ساعت زمان صرف این کار کنید، میزان حفظ کردن دو برابر میشود. با گذشت زمان هنوز هم فکر میکنیم همه چیز در زندگی به همین شکل عمل می کند. اما اینطور نیست.
حقیقت این است که کارهایی که به قوای ذهنی بیشتری نیاز دارند، اینطور عمل نمیکنند. به همین دلیل هم دائم غر میزنیم و بهانه میآوریم که رئیسمان قدر «نبوغ» ما را نمیداند. در حالی که فقط کارهای ابتدایی و تکراری، خطی هستند. مثل حمل کردن بستهها، یا بستهبندی کردن، یا وارد کردن داده در فایلهای بزرگ، یا کار کردن با سرخکن در مکدونالد. در این کارها، بازدهی چهار ساعت کار دو برابر دو ساعت کار است و دو ساعت کار دو برابر یک ساعت کار بهرهوری دارد.
متاسفانه عبارت «باید عجله کنی» از «کارِ به عنوان یک تابع خطی» گرفته شده است. از آنجا که در ذهن آنها بهرهوری ۱۶ ساعت کار دو برابر هشت ساعت کار است، نتیجه منطقی این است که همه شما باید ساعت ۴ صبح یک لیوان قهوه بخورید و تا زمانی که توان دارید مشغول به انجام کار مورد نظر باشید.
همانطور که میدانید بخش عمدهای از کارهای امروزی، از شکل طیف خطی خارج شدهاند و در نتیجه نتایج خطی هم ندارند، حالا اگر قرار باشد که روی بهرهوری به شکل خطی و گرفتن نتیجه پافشاری کنید، نه تنها نتیجه مثبتی دریافت نمیکنید، بلکه موجب ایجاد نتایج منفی و متناقضی هم میشود. در قسمت دوم این میکرومقاله ببیشتر در مورد کارهایی که نتیجه منفی دارند صحبت خواهیم کرد.
دیدگاه ها
ارسال دیدگاه