معرفی و بررسی کتاب تئوری انتخاب از ویلیام گلاسر
تئوری انتخاب نام کتابی از ویلیام گلاسر است که در آن به روانشناسی مدرن میپردازد و نظریه خودش یعنی انتخاب را مطرح میکند. این کتاب نه فقط یک کتاب تخصصی در زمنیه روانشناسی، بلکه کتابی مناسب برای همه افراد است. همه ما هر روز درگیر انتخابهای مختلف هستیم و هر کدام از این انتخابها میتواند تاثیر زیادی روی آینده ما داشته باشد. در این میکرومقاله از سبکتو به معرفی و خلاصهای از کتاب تئوری انتخاب میپردازیم.
تئوری انتخاب چیست؟
تئوری انتخاب یا نظریه انتخاب ویلیام گلاستر بر این باور است که بسیاری از مشکلات و مسائل ما با اصلاح و تجدید نظر در انتخابهایمان میتواند رفع شود و این اتفاق با کنترل درونی در انسان میتواند راحتتر باشد. اگر بخواهیم این موضوع را سادهتر بررسی کنیم، تجربهای است که برای همه آشناست. وقتی اتفاقی برایمان میافتد، جامعه، اطرافیان یا شرایط را عامل آن میدانیم. مثلا میگوییم اگر من نمیتوانم کار مورد علاقهام را بدست آورم به خاطر شرایط جامعه است، یا اگر من نتوانستم تحصیلات خوبی داشته باشم به خاطر پدر و مادرم است که شرایط را برایم ایجاد نکردهاند.
اما تئوری انتخاب میگوید که این شما هستید که براساس آنچه که تا امروز انتخاب کردهاید، شرایط موجود را برای خودتان پیش آوردهاید. تئوری انتخاب روی کنترل درونی متمرکز است و توضیح میدهد که افراد چرا و چگونه رفتار میکنند. در واقع براساس نظریه گلاسر رفتارهای انسان برپایه برطرف کردن ۵ نیاز اساسی یعنی عشق، آزادی، لذت، بقا و قدرت است که شکل میگیرد.
۱۰ اصل تئوری انتخاب
گلاسر در بخشی از کتاب نکات کلیدی تئوری انتخاب را به طور خلاصه در ۱۰ اصل توضیح میدهد:
- تنها کسی که میتوانیم رفتارش را کنترل کنیم، خودمان هستیم.
- تنها چیزی که به دیگران میتوانیم انتقال دهیم، اطلاعات است.
- تمام مشکلات ریشهدار و بلندمدت روانشناختی، به خاطر مشکلات در رابطه هستند.
- مشکلات رابطه، همیشه بخشی از زندگی است و ما نمیتوانیم بدون داشتن یک رابطه، از زندگی احساس رضایت کنیم.
- اتفاقات گذشته باعث شکلگیری شخصیت امروز ما شده است اما درگیر گذشته بودن چیزی را تغییر نمیدهد. در عوض ما باید روی بهبود روابط فعلی تمرکز کنیم.
- ما فقط میتوانیم با استفاده از تصاویر رضایتبخش در دنیای کیفی نیازها را برطرف کنیم.
- تمام آنچه که ما انجام میدهیم براساس ۴ محرک اصلی است که شامل بازیگری، تفکر، احساس و فیزیولوژی است.
- تمام رفتارهای ما انتخاب خودمان هستند اما ما فقط روی اقدام و فکر کنترل داریم.
- احساس و فیزیولوژیک را فقط با فکر و اقدام میتوانیم کنترل کنیم و کنترل مستقیمی روی آنها نداریم.
- رفتارها را حتما باید با فعل بیان کنیم چن آنها انتخاب ما هستند. مثلا به جای اینکه بگوییم «من افسرده هستم» بگوییم «من انتخاب کردم که افسرده باشم»
همه چیز درون توست
تئوری انتخاب به شما میگوید که عامل همه چیزهایی که در زندگی دوست دارید، خودتان هستید. در واقع گلاسر با تکیهبر روانشناسی درونگرا، عنوان میکند که این روانشناسی برونگرا است که باعث بسیاری از مشکلات ما شده و ما هر روز بیشتر از آن استفاده میکنیم. به طور خلاصه، روانشناسی برونگرا، روی کنترل دیگران تمرکز دارد و میگوید اگر اتفاقی افتاده به دلیل عوامل بیرونی بوده و شما برای جلوگیری از اتفاقات بیشتر باید عوامل بیرونی را کنترل کنید و این کنترل میتواند با تنبیه هم همراه شود. مثلا این همکارتان است که شما را عصبانی میکند و شما برای اینکه رفتار او را کنترل کنید، سر او داد میزنید. این نوع نگرش نه تنها شما را موفقیت بزرگی در زندگی نمیرساند، بلکه کمکم روابطتان را هم از دست میدهید و براساس باور گلاسر، انسان بدون رابطه نمیتواند در زندگیاش شاد باشد.
گلاسر روانشناسی درونگرا را گزینه بهتری میداند و باور دارد که هرچقدر کنترل شما روی خودتان بیشتر شود، از مشکلات و سختیهای زندگیتان هم کم میشود. نظریه تئوری انتخاب او هم میگوید منشا رفتارها و احساسات انسانها، انتخابها و تحلیلها درونی او از رفتارهاست. در واقع به دلیل همین تحلیلهای درونی هم هست که اگر ۲نفر شاهد یک صحنه یکسان باشند، برداشت آنها با هم متفاوت خواهد بود.
اما شاید یک سوال پیش بیاید: اگر این ما هستیم که همه چیز را تعیین میکنیم، پس چرا همیشه درگیر مشکلات هستیم؟ چه کسی انتخاب میکند که مشکل داشته باشد و زندگی سختی را تجربه کند؟ خب این سوال خوبی است اما تئوری انتخاب پاسخ خوبی هم برای آن دارد. شما رفتارهایتان را انتخاب میکنید و براساس ۳فیلتر دانش، احساس و میزان، آنها را تحلیل میکنید و در نهایت براساس آنچه که انجام داده و فکر کردهاید آیندهتان را میسازید. مثلا فردی را در نظر بگیرید که در یک باغ پر از گلهای رز است ناگهان میبینید که او لباسش را درآورده و روی زمین و بین تیغهای گل غلت میزند. وقتی او را بیرون میآورید و از او میپرسید چرا این کار را کردی؟ مگر عقل نداری؟ به شما میگوید که محو زیبایی گلها شده و میخواسته درمیان گلها غلت بزند.
بسیاری از تصمیمات ما در زندگی هم دقیقا به همین شکل است. ما فقط بخشی که دوست داریم را میبینیم و چشم روی بدیها میبندیم و بعد که آن را انتخاب کردیم و آن رفتار را انجام دادیم، از خودمان میپرسیم چرا من باید همیشه در مشکلات و سختیها باشم؟ چرا من همیشه باید افسرده باشم؟
درباره نویسنده
ویلیام گلاسر روانشناس و نویسنده معرفی است که کتابهای زیادی نوشته اما تئوری انتخاب یکی از معروفترین آنهاست. او را در دسته روانشناسان مثبتگرا قرار میدهند. او پایهگذار انجمن واقعیتدرمانی در انجمن روانشناسی امریکا است و توانسته بالاترین مقام استادی در درمانگری را دریافت کند که این مقام مهمترین و با ارزشترین مقام در دنیاست. او موسسه درمانی خود را دارد و تا امروز به افراد زیادی مشاوره داده و آنها را با خودشان و توانایی انتخابشان آگاه کرده است.
پیشنهاد میکنم این کتاب را نه تنها به عنوان یک کتاب روانشناسی، بلکه به عنوان کتابی در زمینه توسعه فردی مطالعه کنید و تمام نکات آن را وارد زندگیتان کنید.
دیدگاه ها
ارسال دیدگاه