ناصر غانم زاده ; خوبه آدم چیزهایی را که میتونه ببینه نگاه کنه!
در قسمت قبلی، مصاحبه سبکتو با آقای غانم زاده را خواندید و شنیدید. در این قسمت میخواهیم به چکیده صحبت های کمی تخصصی تر و دوستانه آقای ناصر غانمزاده که با گروههای مستقر در باشگاه کارآفرینی تیوان انجام شده بپردازیم. در بین آنها کلی نکات مفید و پر اهمیت است که شاید فقط در جلسات منتورشیپ میتوان به دست آورد . پس با سبکتو همراه ما باشید:
صبح زود بیدار شوید تا موفق باشید
صحبت های آقای غانم زاده با سحرخیزی شروع شد. ایشون گفتند که در سیلیکون ولی به ندرت ساعت ۱۰:۳۰ شب فروشگاهی را باز میبینید . کارآفرینان سبک زندگی خاص خودشان را دارند و نباید دیرتر از ۱۱ شب بخوابند و صبح هم باید حدود ۵ بیدار باشند. البته در استارتاپ ها با توجه به پیشینه دولوپری (Developer) افراد که عادت به فعالیت در شب تا دیروقت دارند شاید هم خوانی با سبک زندگی کارآفرینی سخت باشد اما هرچیزی با تکرار عادت روتین میشود و به قسمتی از زندگی ما را تبدیل میشود.
دشمن موفقیت
ما دو تا دشمن بزرگ داریم یکی تلگرام است و دیگری تلویزیون. من، خودم تا چند سال پیش تلوزیون نداشتم. آن زمان برای مدتی مادرم مهمان من بود. و من هم که از صبح تا شب دنبال کارهایم بودم برای همین فکر کردم که حوصله مادرم حتما سر میرود و تلوزیون میتواند وقت او را پر کند. برای همین بعد مدتها من دستگاه تلوزیون خریدم اما الان گوشه خانه است و من استفادهای از آن ندارم.
تا بزرگ نشدهاید پایهها را قوی کنید
گراهام یک جمله معروف دارد که میگوید:
Do Things that Don’t Scale
استارتاپ ها تا زمانی که رشد نکرده و وارد مرحله Scale نشدهاند باید سعی کنند بیشتر کارها را دستی انجام دهند مثلا اگر پلتفرم شما میتواند با وردپرس هم بالا بیاید نیاز نیست در ابتدا سراغ ساختن پلتفرم اختصاصی خودتان باشید به جای آن این موهبت را جدی بگیرید و بیشتر زمان خود را با مصاحبه حضوری با مشتریان و کسانی که از سیستم شما استفاده میکنند بگذرانید. کتاب تست مامان و گفتگو با مردم را حتما مطالعه کنید. مشتری باید فیچرهای آینده محصولتان را مشخص کند نه شما!
یک دیوانه پیدا کنید
پیدا کردن همبنیانگذار واقعا سخت است چون باید کسی را پیدا کنید که مثل خودتان مشتاق و دیوانه باشد!. خیلی از استارتاپها لانچ محصولشان را منوط به دریافت سرمایهگذار میکنند اما سرمایه گذارها محصولی که در حال کار کردن است و مشتری دارد را میپسندند. برای سرمایههای اولیه میتوانید به وسیله شتابدهندهها تا ۳۰ میلیون و توسط فرشتگان سرمایهگذار تا ۵۰ میلیون تومان سرمایه جذب کنید.
وارد گود شوید
غانم زاده میپرسد بازار هدف استارتاپتان کجاست؟ قرار است چه کسانی از سیستم شما استفاده کنند؟ باید همان جا باشید! دور کاری برای استارتاپی که بازارش در جای دیگر است بیمعناست. Scale یک استارتاپ مثل قیف میماند و موسسین سعی میکنند که تعداد ورودی های این قیف را با روش های مارکتینگ زیاد کنند اما مهمتر از افزایش ورودی از بین بردن مشکلات و موانع داخلی این قیف است. با صحبت با مشتریان خود آنها را حذف کنید تا با بازگشت مجدد مشتری و معرفی محصول شما به دیگران به صورت خودکار ورودی قیف هم افزایش یابد.
یادتان باشد زمان صرف شده شما در دفتر باید ۱۰ درصد و زمان اختصاص یافته برای صحبت با افراد ۹۰ درصد باشد.
برون سپارس خوب یا بد؟
آقای غانم زاده میگوید: به نظر من به هیچ وجه نباید Core اصلی کسب و کار را برون سپاری کرد اما همان قدر که روی این موضوع تاکید دارم میگویم که مسائلی که به هسته اصلی کسب و کار مربوط نیست باید برون سپاری شوند. اما یادتان باشد اگر برونسپاری شامل تولید قسمت نرمافزاری کسب کارتان است حتما در قرارداد شرایط انتقال source و مهاجرت آن به تیم خود را قید کنید.
یک توانایی مهم: سریع اخراج کن!
در کتاب سختی کارهای سخت یک فصل مفصل به این موضوع پرداخته شده و بچههای استارتاپی باید یاد بگیرند در موارد مهم و اساسی بتوانند افرادی که برای سیستم مناسب نیستند را اخراج کنند اگر حتی آن فرد یک همبنیانگذار باشد! البته همانطور که گفتم برای مسائل مهم نه پیشپا افتاده و لج بازی. همچنین بین بنیانگذاران حتما توافقنامه بنیانگذاران -co founder agreement – بنویسید. فرقی نمیکند که خواهر و برادر باشید در آن توافقنامه میزان سهم، تعهدات، وظایف و زمانی که باید هر فرد صرف کنید را بنویسید.
تاسیس استارتاپ مثل ازدواج میماند!
شریک شدن در استارتاپی مثل ازدواج است شاید هم سختتر. بگذارید رو راست باهاتون باشم شاید یک ازدواج اشتباه را بتوان با طلاق پایان داد اما یک همبنیانگذاری اشتباه را به آسانی نمیتوان پایان داد چون استارتاپ نقش فرزند را ایفا میکند.
نانوایی زندگی من را تغییر داد
غانم زاده در پایان بحث یک خاطره تعریف کرد: در اوایل دهه هفتاد من دبیرستانی بودم و نزدیک خانمان یک نانوایی وجود داشت که در مسیر بازگشت به خانه هر روز آن میدیدم. یک روز که به خانه آمدم پدرم ازم پرسید که نانوایی باز بود؟ و من که اصلا حواسم به آن نبود الکی گفتم نه بسته بود! او یک جمله خیلی ساده و مهربانهای به من گفت که دیدگاه من را تغییر داد. او گفت: خوبه آدم چیزهایی را که میتونه ببینه نگاه کنه! شاید از نظرتون ساده باشه اما من از آن موقع یادگرفتم که به فرصتها، اتفاقات اطراف و خیلی چیزهای دیگر با دقت بیشتری نگاه کنم.
دیدگاه ها
ارسال دیدگاه