۴۰ قاعده شمس تبریزی برای زندگی بهتر از کتاب ملت عشق (قسمت اول)
۴۰ قاعده شمس تبریزی از کتاب ملت عشق! در تعطیلات عید نوروز تصمیم گرفتم یک کتاب غیر تخصصی بخوانم و فکر کردم یک رمان مناسب است برای همین سراغ ملت عشق رفتم البته نام اصلی این کتاب۴۰ قانون عشق است که در ایران با این نام منتشر شده است . این کتاب به سرگذشت شمس تبریزی و آشنایی او با مولانا می پردازد و در کنار داستان اصلی یک خط داستانی موازی درباره آشنایی نویسنده خیالی این کتاب با ویراستار قرار دارد. جدا از جذابیت داستان در هر قسمت شمس یکی از قاعده های صوفی گری و صوفیان را بازگو میکند.
در این کتاب من با قاعده و قوانین صوفی و صوفیان آشنا شدم اما موضوعی که موجب نوشتن این مقاله شد ۴۰ قانون شمس تبریزی بود که به کارگیری این قاعده ها کمک به ساختن سبک زندگی متفاوت از دیگران و مستحکم میکند. این ۴۰ قاعده شمس تبریزی می تواند همان مسیر زندگی یک فرد کارآفرین و موفق باشد حال میخواهد در دنیای صوفی گری باشد یا در دنیای موفقیت و سبک زندگی موفق
۴۰ قاعده شمس تبریزی :
قاعده اول:
اولین قاعده از ۴۰ قاعده شمس تبریزی :خداوند را چطور توصیف میکنیم؟ او را ترسناک و غضبناک میبینید؟ یا او را لطیف و مهربان؟ توصیف ما از خدا بازتاب خود ماست. اگر لطف و عشق او را در ذهن داشته باشیم این صفات در ما تقویت میشود یا اگر خشم و غضب به یاد بیاورید شخصیتی خشن خواهید داشت. او روح خود را در ما دمیده پس صفات او در ما وجود دارد.
قاعده دوم:
قدم گذاشتن در راه الهی با دل امکان پذیر است. عقل نمیتواند راهنمای خوبی باشد. بر نفس خود آگاه باش و از آن غافل نشو.
قاعده سوم:
همان طور که میدانیم قرآن چندین سطح برای تفسیر دارد. سطح اول همان که میبینیم و برداشت ظاهری، سطح و برداشت دوم باطنی و سطح سوم باطن باطن و در نهایت برداشت چهارم که که عشق است و آنچنان عمیق است که روح آن را درک میکند و در جسم نمیگنجد.
قاعده چهارم:
صفات پروردگار را در تمامی ذره های این جهان میتوان دید. هر لحظه و هرجا! او همه جا هست اگر او را بیابیم تا ابد نزدش میمانیم.
قاعده پنجم:
پنجمین قاعده از ۴۰ قاعده شمس تبریزی : جوهره عقل و عشق متفاوت است. عقل محتاط است و قدم به قدم راه میرود او نگران آسیب هاست اما عشق اینطور نیست بیپروا و جسور است او خود را رها میکند. عقل به این آسانی ها آسیب نمیبیند اما عشق قدرت تخریب خود را دارد. اما گنج را در خرابه ها میتوان پیدا کرد پس دنبال هرچه هستیم در دل و عشق باید بیابیم.
قاعده ششم:
مراقب زبان و حرف باشیم. بیشتر جدل و اختلاف و دشمنی ها از زبان شکل میگیرد. باید خودمان باشیم و ارزش زیادی برای کلمات نباید قائل شد. زبان عشق زبان بی زبانیست.
قاعده هفتم:
از لاک خود بیاییم بیرون اگر تک و تنها باشیم نمیتوانیم به حقیقت برسیم. انسان موجودیست که فقط خود را در آینه دیگران میتواند پیدا و کامل سازد.
قاعده هشتم:
ناامیدی افسون نابودی است. اگر دیدی تمام درها هم به رویت بسته است بدان سرانجام یک راه و دری برایت باز خواهد شد حتی اگر الان نمیدانی آن کجاست و چطور باید به آن بررسی. در همه حال شاکر باش صوفی کسی است که علاوه بر زمانی که به خواستههایش میرسد زمانی که به آن هم نرسیده شاکر است.
قاعده نهم:
صبر فقط صرف زمان و انتظار کشیدن نیست بلکه صبر با آینده نگری معنی میگیرد. در صبر و تماشای تیغ باید گل را مجسم کنید. شب را ببینید و روز را تصور کنید. اهل عشق صبر را یک شیرینی برای خود میبینند چون میدانند صبر هلال ماه را ماه کامل میکند.
قاعده دهم:
سفر از درون شروع میشود.سفری به درون خود داشته باش. به هر سمتی که بخواهی بروی به شرق غرب شمال و جنوب باید از سفر به درون شروع کنی چون وقتی از درون شروع کردی مسافت فیزیکی هم طی میکنی.
قاعده یازده:
یک ماما از درد زایمان خبر دارد. پس بدان اگر میخواهی فرد جدیدی از تو دنیا بیاید و تغییر کنی باید خود را آماده تحمل سختی ها و درد ها بکنی.
قاعده دوازدهم:
عشق مانند یک سفر است وقتی وارد آن میشوید چه بخواهید چه نخواهید تغییر پیدا میکنید دگرگون میشوید.کسی تا به حال نبوده که وارد این مسیر بشود و تغییر نکند.
قاعده سیزدهم:
در دنیای ما تعداد کسانی که خود را درویش و صوفی می دانند از ستاره ها بیشتر است و آنها فقط درویش نما هستند. مرشد واقعی کسی که ما را به واکاوی دنیای درونمان راهنمایی کند نه به دنبال جمع کردن شاگرد و مرید پروی باشد.
قاعده چهاردهم:
در مقابل تغییرات که در زندگی برایمان به وجود میآید به جای مقاومت، تسلیم شویم. توی جریان زندگی شنا کنیم و نگران زیر و رو شدن زندگیمان نباشیم از کجا معلوم! شاید آن روی زندگی بهتر باشد!
قاعده پانزدهم:
ما یک اثر هنری نا تمام از خدا هستیم که در حال تکامل و بهبود هستیم.هر اتفاقی چه خوب و چه بد که پشت سر میگذاریم ما را به تکامل نزدیک تر میکند تا این انسان کامل شکل بگیرد.
قاعده شانزدهم:
میدانیم که خدا کامل و عاری از نقص است. این موضوع دوست داشتن وی را آسان میکند اما سختی کار آنجاست که انسان های دیگر را با همه بدی و خوبی هایشان دوست بداریم. ما زمانی می توانیم درک پیدا کنیم که عشق را تجربه کنیم اگر ما نتوانیم خدا را به خاطر پروردگار بودن و انسان ها را به عنوان اثر هنری خداوند دوست داشته باشیم نمی توانیم درکی از هستی پیدا کتیم.
قاعده هفدهم:
کثیفی های ظاهر هرچقدر هم زیاد و بد با آب شسته میشوند اما کثیفی های باطن به راحتی تمیز نمی شوند. حسادت و خباثت مثل چربی، دور دل و روح را می گیرد و به راحتی از بین نمی رود.
قاعده هجدهم:
ما نمونه کوچکی از جهان هستی هستیم. شیطان را نباید در بیرون و یا در دیگران جستجو کنیم. خیر و شر در درون ماست شیطان در نفس ماست پس هرکه بتواند نفسش را بشناسد پروردگار را شناخته و هر کسی که به جای بیرون به درون خود بپردازد آفریدگار را شناخته است.
قاعده نوزدهم:
اگر نتوانیم خود را دوست بداریم قطعا دیگران را نمی توانیم به قلب خود راه دهیم اگر در دیگران به دنبال احترام و محبت هستیم یعنی به خود محبت بدهکاریم. از دنیا نا امید نشو که گل ها از خار ها به وجود میآیند.
قاعده بیستم:
اگر تمام فکر و ذهن خود را به پایان راه معطوف کنیم کاری بیهوده است. وظیفه ما تفکر به اولین قدم و قدم های حال است بقیه راه خودش روشن می شود.
در مقاله بعدی به ۲۰ قانون از ۴۰ قاعده شمس تبزیزی خواهیم پرداخت
دیدگاه ها
26 دیدگاه
[…] ۴۰ قاعده شمس تبریزی برای زندگی بهتر از کتاب ملت عشق (قسم… […]
بسیار زیبا بود ، خدای انسان ذهن اوست هر چه برداشت میکند از این جهان ، زائیده خود اوست ، تفکری که به صورت ناپخته در ذهنم بود را چه زیبا توصیف کرد
فعلا نظری ندارم
بسیار عالی
جهت زیباتر شدن لطفا املاء غضبناک و غضب را در قاعده اول تصحیح بفرمایید.
با تشکر.
دروازه ورد به عشق دوست داشتن اول باید دوست داشتن را تجربه کنیم تا عشق را درک کنیم بزرگ وار
زرتشت فرمود: خدا انسان را از گل سرشت و از روح خود به آن دمید.
و این بهترین مدرک است برای اینکه :
خدا در درون ماست.
بسیار عالی
انقدر روي من تاثير گذاشت كه دارم يك كتاب مينويسم و هر قاعده شمس رو خيلي واضح تر با زندگي ايراني توضيح ميدم ،ملت عشق فقط عشق بود من عشق و عقل رو با هم دارم مينويسم اميدوارم ب چاپ برسه
بانظرناشناس کاملاموافقم که دوست داشتن مقدمه عشق است وبه قول دکترشریعتی بهترازعشق است
بسیارعالی❤
سلام و درود ورحمت خداوند تبارک وتعالی بر حضرت مولانا و حضرت شمس
با سلام
چهل قاعده شمس بسیار عالی هست ولی متاسفانه خانم شافاک تعجبه چرا عشق رو در قالب خانم شوهر دار اورده که سه تا بچه داره و هنوز طلاق نگرفته رفت با یکی دیگه ؟؟؟؟
یعنی هر کسی مجازه طلاق نگرفته تعهدش رو زیر پا بزاره و بره با یک فرد دیگه
فکر نکنم این عشق باشه بلکه یه جور انحراف ذهنی و برداشت اشتباه از عشق باشه.
این با هر اصلی تو هر دین و قاعده ای جور در نمیاد.
و نکته دوم چرا شمس با همسرش رابطه جنسی برقرار نکرد؟؟؟و حتی یه جورایی باعث شد تب کنه و بمیره؟؟؟چطور رنج و ناراحتی همسرش رو ندید؟مگر نه اینکه هر مردی نسبت به همسرش وظایفی داره؟با قواعد شمس جور در نمیاد .توی داستانش حتی از یک اسب پیر و اون کشاورز عذر خواهی میکنه ولی با همسرش؟؟؟؟؟
جور درنمیاد یا من خوب متوجه نشدم.
منم این نکات ذهنمو خورد.
عزیز من تمام این ها تمثیل هست
داستان یک زن شوهردار با سه بچه نیست
داستان انسان هست با تمام وابستگیهای دنیویش
داستان عشق به یک مرد نیست
اون مرد مانند دری هست که به یک دنیای ناشناخته باز میشه
اگر ما انسانها تک به تکمون بتونیم اون در رو پیدا بکنیم و بازش بکنیم و به بیداری و آگاهی برسیم در واقع وقتی شاعر ها میگن گر پرده در افتد نه تو مانی و نه من
همین قصه هست
دیگه هیچ چیز مهم نیست همه چیز معنا و مفهمومش رو از دست میده
اون مقصد و مقصود الهی جایی هست که ما هم بیرنگ میشم و جزیی از اون میشیم
دیگه بچه و شوهر و ماشین ماتریکس هستن رنگ میبازن در مقابلمون
باید از یک دید دیگه با داستان نگاه کنید تا مطلب و مفهوم و منظور نویسنده رو متوجه بشید
توی اشعار حافظ هم می و شراب مفهوم عشق و آگاهی الهی رو میدن
از تعریف درباره ی عشق ب خدا عشق ب خود انسان آشکار میشه…پروردگار زئوس حامی شما باشد
درجواب کیان عزیز لطفا بدونه مطالعه عمیق درمورد شمس همسرش قضاوت نکنید درسته شمس در برخی موارد نسبت به همسرش دل چرکین بود باتوجه به اختلاف سن ورود وخروج پسر مولوی که سیمایی زیبا داشت خودتون بودین چه قضاوتی نسبت به همسرتون داشتین شرح ما وقع وداستان شمسی همسرش که حدود ۲۰سال فاصله سنی داشتن درنوشته های حسام الدین چلپی هس میتونین مطالعه بفرمایید
درجواب م.بابامحمدی گرامی می توان گفت! سن عمل و انتخاب ما رو توجیهه نمی کند.
نه اینکه ما کاشته خودرا درو خواهیم کرد.
مگر آن شخص به بلوغ واقعی نرسیده وتکلیفی ندارد همچون کودکی خردسال حتی اگر آن فرد ۸۰ساله باشد
من کتاب ملت عشق رو خوندم…عااااااالیههه…
بهتون پیشنهاد میکنم حتما حتما حتما بخونیدش…
م. بابا محمدی ، لطفاً شما برداشت خودتونو از مطالعه عمیقی که داشتید بگید ما هم متوجه بشیم
باسلام و احترام مطالب بسیار عالی وفصیح بیان شده بودسپاس
باعرض سلام وادب
مطالب بسیار زیبا وگرانبهاست که امواج متلاطم ذهن وقلب را به ساحل ارامش دعوت میکند
این افکار زیباهم کار خود اوست که به ما اموخت تا ارامش را فراموش نکنیم در طوفان زندگی
الهی تورا شکر
منم با نظر کیان موافقم عشق الهی با کمبود محبت و انحراف فرق داره
شمس انقدر عاشق خدا بود که جز خدا چیزی رو نمیدید
به همین خاطر به دنبال خیلی مسائل نرفت
با سلام.من به تازه گی این کتاب رو خوندم.آموزنده است.یکی از آموزش ها اینکه که یاد بگیریم قضاوت نکنیم.جزئیات و توجه به اونها انسان رو از مسیر واقعی دور میکنه.منهم اولش سوالات زیادی برام مطرح شد و چند روزی افکارم بهم ریخت .از طرفی خوشحال بودم از اینکه قواعدی که خوندم واقعا انسان ساز هستند و میتونن تو زندگیم تاثیر مثبتی داشته باشن و از طرفی توجه به جزئیات مثل زندگی الا و روابطش با عزیز و یا روابط شمس و کیمیا و…..فکرم رو مشغول کرد نهایتا نظرات عزیزانی که این کتاب رو خونده بودن و مطالبی رو نوشته بودن هم خوندم .به نظر م هر کسی باید در حد خودش مطالب آموزنده ای که میتونه در مسیر زندگی کمکش کنه تا از خودش انسان بهتری بسازه رو مد نظر قرار بده.
عالی
عالی.
عزیزان من اول پیش رو آیینه ای قرار میدم ..نه خودخواهی ،.
ارسال دیدگاه